..........وجدان عزیز......
یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:,دوست داشتم در میان این همه سکوت مبهم
در میان این همه هیاهو شلوغی .......
در میان مردمانی که از درک تو عاجزند
در بین کسانی که حتی حوصله شنیدن سلام تو را ندارند
در این شهر پر ازدحام
در بین این همه دو رنگی و تظاهر
در بین اسمان و زمین معلق!!
فقط کسی برایت لالایی زندگی و زنده بودن را راست بخواند!
وقتی به او می اندیشیدم ،در سایه بان نگاهش چیزی شبیه خودم بود!اه، ای وجدان عزیز...
من حتی گاهی تو را هم به بازی میگیرم!
در پس دیده خداوند وجدان عزیزمان هم شرمنده مان کرد!!!
نظرات شما عزیزان:
.gif)